پیشنهاد کتاب: «ما»، نوشته یوگنی زامیاتین
|پیشنهاد کتاب: «ما»، نوشته یوگنی زامیاتین ازبی در صورتی که|
در میان آثار یوگنی زامیاتین، رمان ما اهمیت ویژه ای دارد. رمان ما در سال شمسی ۱۹۲۰ نوشته شد، ولی به سبب دیدگاه های ضد انقلابی آن هم تا سال شمسی ۱۹۸۸ در شوروی به چاپ نرسید. زامیاتین، در رمان ما، اتحاد شوروی را هزار سال شمسی جلوتر می برد و همچنین شرایط فرهنگی و اجتماعی و همچنین سیاسی آن هم را در صورت تحقق وعده های سردمداران و همچنین نظریه پردازان حکومت کمونیستی به تصویر می کشد.
رمان ما، اثر زامیاتین، رمانی می باشد انتقادی که نویسنده سعی دارد در آن هم تأثیر بی توجهی به ارزش های معنوی و همچنین انسانی را گفتن کند. عکسی که زامیاتین از آرمان شهرستان مورد ادعای نظریه پردازان حکومت شوروی ترسیم می کند، نشانگر آن هم می باشد که شهروندان و مردم شهر از لحاظ مادی زندگی خیلی زیاد مرفهی دارند و همچنین به روش یکسان از مادیات برخوردارند، ولی بدون خلاقیت و همچنین ارزش های دینی و همچنین انسانی خوشبخت نیستند و همچنین خود را در حصار و همچنین بند مادیات می بینند.
نتایج زنده فوتبال
یوگنی ایوانویچ زامیاتین در ۱۸۸۴ در شهرستان لبدیان استان تامبوف روسیه در خانواده ای فرهنگی به دنیا آمد. دوران کودکی و همچنین نوجوانی را در شهرستان کوچک لبدیان سپری کرد و همچنین سپس در ۱۹۰۲ به گروه و حزب بالشویک پیوست. در ۱۹۰۵ دستگیر شد و همچنین رنج زندان را کشید. بعد از آزادی به زادگاهش لبدیان تبعید شد، ولی باید توجه داشت آنجا نماند و همچنین به سن پتربورگ بازگشت و همچنین از ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۱ به صورت غیر قوانین و قانونی در آنجا زندگی می کرد و همچنین تنها و فقط در سال شمسی ۱۹۱۲ اجازه زندگی در پایتخت را گرفتن کرد.
فعالیت ادبی زامیاتین در ۱۹۱۳ با چاپ داستان روستای قسمت و بخش در مجله زاویتى آغاز شد. در آن داستان زامیاتین زندگی سرد و همچنین بی روح شهروندان و مردم شهر روسیه و همچنین محدودیت های آن هم را به تصویر کشید. منتقدان نظر خیلی زیاد مثبتی در مورد آن داستان داشتند و همچنین در زامیاتین استعداد خوبی جهت تغییر پیدا کردن شدن به نویسنده ای پهناور و بزرگ را می دیدند.
ماکسیم گورکی أعتقاد داشت که آن داستان بهترین داستان زامیاتین تا آن هم زمان می باشد.
س از داستان روستای قسمت و بخش زامیاتین آثار غیره ای نیز در مورد زندگی شهروندان و مردم شهر روسیه به رشته تحریر در آورد که مورد توجه منتقدان قرار گرفت. آثاری نظیر سنگ اعجاب انگیز – آن هم سر دنیا – رشته کوهها – افریقا.
زامیاتین بسیاری از موضوعات داستانهای خود را در سفرهای خود و همچنین با توجه به آنچه در آن سفرها از زندگی شهروندان و مردم شهر روسیه می دید انتخاب می کرد.
سالهای ۱۹۱۷-۱۹۲۰ پربارترین سالهای زندگی ادبی زامیاتین بودند. زامیاتین با نزدیکی به ماکسیم گورکی به صورت فعال در روزنامه یا نشریه ادبیات جهانی فعالیت می کرد و همچنین همزمان در مورد زندگی شهروندان و مردم شهر روسیه سخنرانی های بسیاری انجام می داد.
بعد از انقلاب ۱۹۱۷ روسیه، زامیاتین با دیدن شرایط به وجود آمده متوجه تناقضاتی میان آنچه بالشویک ها قبل از انقلاب ادعا می کردند و همچنین آن هم چه وضع موجود نشان می داد شد. او در آثاری که بعد از انقلاب ۱۹۱۷ نوشت، تناقضات موجودی را که در روسیه آن هم زمان پیش آمده بود منعکس کرد. در آن سال شمسی ها، انقلاب، جنگ میهنی، و همچنین کمونیسم موضوع اصلی آثار زامیاتین را تشکیل می دهند؛ آثاری زیرا و به درستی که غار ، داستانی در مورد مهم ترین چیز، اژدها.
نگرانی از بعدی روسیه در داستان های بعد از انقلاب زامیاتین به وضوح دیده می می شود. در حالی که در فضای آن هم روز اتحاد شوروی کم تر نویسنده ای جرئت انتقاد از وضع موجود را داشت. ادبیات در آن هم زمان به یک نهاد بالفعل دولتی تغییر پیدا کردن شده بود. زامیاتین در ۱۹۲۱ با نوشتن مقاله «من می ترسم» پیش بینی کرد که ادبیات واقع گرایانه در روسیه در حال مردن و مرگ می باشد، زیرا کارمندان حکومتی بانیان آن هم شده اند».
زامیا ین سعی می کرد چهره واقعی حکومت شوروی را نشان دهد و همچنین بگوید که آن حکومت زیرا و به درستی که تاب تحمل واقعیت و حقیقت را ندارد، به ادبیات واقعی هم نیازی ندارد. ادبیات تنها سلاح زامیاتین در مبارزه با حاکمان شوروی بود. زامیاتین در یکی از نوشته هایش یادآور می می شود: «دوست دارم به وسیله کلماتم مبارزه کنم و همچنین نه با جسمم
نوشتن چنین مقالاتی و همچنین مهم تر از آن هم دست نوشت های رمان ما کار را به جایی رساند که حکومت استالینی نوشتن را جهت زامیاتین ممنوع کرد. زامیاتین نمی توانسته بود آن حکم را قبول کند و همچنین به همین دلیل در سال شمسی ۱۹۳۱ در نامه ای به استالین از او خواست با مهاجرتش به خارج از کشور موافقت کند: «جهت یک نویسنده سلب امکان نوشتن به منزله حکم مردن و مرگ می باشد»
آن اراده و تصمیم راسخ گیری جهت زامیاتین ساده نبود. او نویسنده ای میهن پرست بود و همچنین آن میهن پرستی را در آثاری زیرا و به درستی که روس ثابت کرده بود. با پادرمیانی گورکی، سر انجام زامیاتین در سال شمسی ۱۹۳۲ اجازه خروج از کشور را یافت و همچنین به فرانسه سفر کرد و همچنین در ۱۹۳۷ در پاریس در گذشت.
زامیاتین رمان ما را در سبک ضد آرمان شهرستان (anti utopia) نوشته می باشد. جهت بررسی کردن آن رمان ابتدا بایستی و حتما دانست که منظور از آرمان شهرستان و همچنین ضد آرمانشهر چیست؟ آیا کسی در آن آرمان شهری که زامیاتین توصیف می کند احساس خوشبختی می کند؟ در واقع، در آن رمان زامیاتین سعی دارد به آن سؤالات پاسخ دهد.
انسانها دائما علاقه مندند به بعدی سر بکشند و همچنین سعی دارند از زوایای آن هم باخبر شوند. نارضایتی از زمان حال موجب می می شود انسانها به بعدی فکر کردن و اندیشیدن کردن و اندیشیدن کنند. آن که بعدی چگونه و چطوری بایستی و حتما باشد تا خود را در آن هم خوشبخت احساس کنند و همچنین به ایده آل ها و همچنین آرزوهایشان جامه عمل بپوشانند.
انسان ها از ابتدای تاریخ تا به امروز به دنبال زندگی کردن در شرایطی بودند که بر اساس آرمان ها و همچنین ایده آل های آنها باشد. تلاش های بسیاری جهت ساخته یا ایجاد یک مدینه فاضله یا آن هم آرمان شهرستان در طول تاریخ گرفته شده و همچنین دیدگاه های فرهنگی و اجتماعی بسیاری در آن ارتباط و رابطه از سوی اندیشمندان و همچنین فلاسفه مطرح شده می باشد.
مفهوم «آرمان شهرستان» جهت اولین بار در سال شمسی ۱۹۱۹ میلادی از سوی توماس مور، نویسنده انگلیسی، وارد ادبیات شد.
آن نوشتههای پیشین ما را از دست ندهید
توماس مور اثر خود را آرمان شهرستان نامید. در آن اثر در باره وجود یک جزیره آرمانی با بنیادهای فرهنگی و اجتماعی جدید بحث می می شود. بعد از آن اثر، نویسندگان غیره ای نیز در سرتاسر جهان آثاری در ارتباط و رابطه با آن موضوع به رشته تحریر در آوردند. شامل ن. گ. چرنیشفسکی، ادیب و همچنین منتقد روس، که در اثری با عنوان چه بایستی و حتما کرد؟ در مورد چگونگی ساختن یک آرمان شهرستان بحث کرد.
utopia لغتی یونانی می باشد به معنی جایی که وجود ندارد و همچنین به گفته توماس مور «طرح دگرگونی فرهنگی و اجتماعی که در عمل غیر واقعی و همچنین ناشدنی می باشد». با آن توضیحات و همچنین با توجه به آن که لغت «anti» به معنی ضد و همچنین مخالف می باشد، می قدرت گفت که antiutopia طرح دگرگونی فرهنگی و اجتماعی می باشد که در عمل قابل تحقق و همچنین ممکن می باشد.
زامیاتین رمان ما را در ۱۹۲۰ نوشت، ولی باید توجه داشت به سبب وجود شرایط خفقان در روسیه آن هم زمان نتوانست آن هم را در اتحاد جماهیر شوروی نشر یافته شده کند. به آن ترتیب، آن رمان ابتدا در ۱۹۲۶ به زبان انگلیسی در نیویورک و همچنین سپس در ۱۹۲۹ به زبان چکی در خارج از شوروی نشر یافته شده شد و همچنین تنها و فقط در ۱۹۸۸، یعنی ۵۲ سال شمسی بعد از مردن و مرگ یوگنی زامیاتین، در اتحاد شوروی اجازه نشر یافت. البته، خلاصه آن رمان در ۱۹۲۷ در پاریس در مجله آزادی روسیه به زبان روسی به چاپ رسیده بود.
رمان ما در قالب یادداشت های یک مهندس به نام د-۵۰۳ نوشته شده می باشد. به نظر می آید زامیاتین خیلی زیاد نگران بعدی شوروی بوده می باشد و همچنین به آن علت در آن رمان اتحاد شوروی را هزار سال شمسی جلوتر می برد. و همچنین به آن ترتیب، به مخاطب خود هشدار می دهد که چنان چه شرایط آن هم روز شوروی به همین ترتیب ادامه یابد، چه سرنوشتی متوجه آن کشور و همچنین مردمان آن هم خواهد شد.
منظور زامیاتین از عنوان «ما» جهت آن رمان، شعار باهم بودن بالشویک هاست. در جامعه بالشویک ها، ارزش فرد به عنوان یک شخصیت مستقل، تا پایین ترین حد تنزل کرده و همچنین همه چیز در «ما» خلاصه شده بود. راوی داستان که قهرمان اصلی آن هم نیز به شمار می آید در ابتدای یادداشت های خود می نویسد: «من تلاش می کنم که تنها آن هم چه را که می بینم، البته آنچه را که ما می بینیم، یادداشت کنم. پس اجازه بدهید عنوان یادداشت های من ما باشد»
در رمان هیچ شخصیتی وجود ندارد. شهروندان و مردم شهر اسم و همچنین شخصیت فردی خود را از دست داده اند و همچنین هر یک از آنها با شماره ای نام گذاری شده می باشد؛ مانند د-۵۰۳، أ۹۰، و همچنین غیره.
د-۵۰۳ با توصیف آن شرایط می نویسد که نحوه زندگی همه اشخاص جامعه مانند هم می باشد:
هر روز صبح در یک ساعت و همچنین یک دقیقه مشخص از خواب بیدار می شویم. میلیون ها فرد یا شخص هم زمان کسب و کار خود را شروع و همچنین همزمان آن هم را به پایان می رسانند. در یک ساعت به گردش می روند و همچنین در یک ساعت می خوابند و همچنین ….
د-۵۰۳ مهندس و همچنین ریاضی دان می باشد. او در یادداشت های خود اوضاع و همچنین شرایط محل زندگی خود را توصیف می کند. موضوع از آن قرار می باشد که بعد از جنگهای پهناور و بزرگ سیصد ساله میان شهرستان و همچنین روستا، تنها و فقط ۰٫۲ قسمت و بخش از شهروندان و مردم شهر زنده ماندند که آن بازمانده ها یک کشور واحد را تشکیل دادند. در آن کشور همه چیز بر اساس اصول ریاضی و همچنین بر اساس عقل و همچنین منطق می باشد. دورتادور کشور واحد را دیوار شیشه ای احاطه کرده می باشد که آن کشور را از تمدن قدیمی جدا می کند. شهروندان و مردم شهر آن شهرستان اجازه خارج شدن و همچنین رفتن به آن هم سوی دیوار شیشه ای را ندارند. در آن کشور طبیعت زنده وجود ندارد و همچنین پرندگان آواز نمی خوانند و همچنین حتی خورشیدی وجود ندارد و همچنین همه چیز به صورت مصنوعی و همچنین ساختگی می باشد. حتی غذای مردمان آن شهرستان از مواد شیمیایی و همچنین نفتی می باشد.
همه شهروندان و مردم شهر شهرستان مطیع بی زیرا و به درستی که و همچنین چرای ریاست شهرند. ریاست شهرستان دائما پیروز انتخابات می باشد. به گفته د-۵۰۳: «تاریخ کشور واحد به یاد نمی آورد که در آن روز باشکوه (روز انتخابات) حتی یک فرد یا شخص جرئت مخالفت کردن با ریاست شهرستان را داشته باشد.»
د-۵۰۳ در کار ساختن یک کشتی فضایی همکاری می کند. آن کشتی که نام آن هم انتگرال (همگرایی) می باشد، قرار می باشد مردمان سیاره های دیگر را که به نظر آنها به صورت وحشی» آزادند به تابعیت ریاست شهرستان در آورد؛ ولی باید توجه داشت در آن میان افرادی خواهند بود که از شرایط موجود در کشور واحد راضی نیستند و همچنین نیت و اراده دارند با آن هم مبارزه کنند.
آنها نیت و اراده دارند با تصرف کشتی «انتگرال» علیه کشور واحد و همچنین ریاست آن هم شورش کنند. جهت رسیدن به آن هدف، آنها به کمک د-۵۰۳ مستلزم و نیاز دارند. شورشیان سعی می کنند از طریق زنی به نام آی-۳۳۰ به د-۵۰۳ نزدیک شوند و همچنین از او بهره بری و استفاده کنند. د-۵۰۳ کم کم به آی-۳۳۰ احساساتی پیدا می کند که تا به آن هم موقع در او وجود نداشت. او کم کم به آی-۳۳۰ علاقه مند می می شود. شورشیان د-۵۰۳ را به آن هم سوی دیوار شیشه ای می برند و همچنین زیبایی های طبیعت و همچنین آزادی هایی را که در کشور واحد وجود نداشت به او نشان می دهند.
به تدریج، در وجود د-۵۰۳ «روح» به وجود می آید و همچنین او کم کم از یک موجود بی روح و همچنین ماشینی به شخصیت شامل قوه تخیل و همچنین احساس تغییر پیدا کردن می می شود. او به آی-۳۳۰ می گوید: «ای کاش من نه شماره بودم و همچنین نه ملکولی در سیستم کشور واحد، بلکه یک انسان بودم.»
أما نقشه شورشیان لو میرود و همچنین آنها سرکوب می شوند و همچنین آی-۳۳۰ نیز کشته می می شود. بر روی د-۵۰۳ نیز عمل جراحی پهناور و بزرگ انجام می دهند و همچنین قوه تخیل او را از کار می اندازند تا أو «آرامش» و همچنین «خوشبختی» از دست رفته خود را بازیابد. و همچنین به آن ترتیب، همه چیز در کشور واحد به حالت اول باز می گردد. بعد از انجام عمل و همچنین از بین بردن قوه تخیل د-۵۰۳، او بار دیگر به یک موجود خشک و همچنین بی روح تغییر پیدا کردن می می شود و همچنین حتی دیگر به عشق خود بی تفاوت می باشد. او خود نیز از اوضاع سابق خود به عنوان بیماری یاد می کند: «من بایستی و حتما همه آن ها را یادداشت کنم تا همه خوانندگان تاریخ بیماری مرا بررسی کردن کنند.»
کشور واحد رمان زامیاتین یک جامعه خودکامه در تجسم ایده آل آن هم می باشد. در آن جامعه همه اشخاص تحت نظارت و همچنین تعقیب اند. هیچ دگراندیشی در آن هم نباید وجود داشته باشد. هیچ گونه آزاداندیشی و همچنین حتی تخیلات غیر لازمی وجود ندارد. اشخاص آن جامعه حتى اسم ندارند و همچنین به هر کدام یک شماره داده شده می باشد. هریک از آنها وظایف مشخص مخصوص به خود دارند و همچنین هیچ کس نباید به چیز غیره ای علاقه نشان بدهد. در آن جامعه حتی خانواده معنای خود را از دست داده می باشد و همچنین آنها مجبورند مثل مورچه ها زندگی اشتراکی داشته باشند. وجود خانواده مانعی در جهت کار جهت کشور و همچنین پیشرفت آن هم تلقی می می شود. هیچ منزل و خانه ای هم وجود ندارد، زیرا در منزل و خانه ها ممکن می باشد انظار و افکار خطرناکی شکل بگیرد. دیوارها شفاف اند و همچنین هیچ مرزی میان اتاق ها و همچنین منزل و خانه ها وجود ندارد. دین و همچنین مذهب هم هیچ جایگاهی در آن جامعه ندارد و همچنین تنها و فقط نظر به ریاست شهرستان ملاک عمل می باشد.
ریاست شهرستان معتقد می باشد که همه شرایط جهت خوشبختی شهروندان و مردم شهر مهیاست. نقطه مهم آن می باشد که همه شهروندان و مردم شهر کشور واحد آن خط فکری را پذیرفته اند و همچنین آن هم را بهترین می دانند. د-۵۰۳ می گوید: «سیستم کشور واحد بهترین، پهناور و بزرگ ترین، دقیق ترین، و همچنین مقدس ترین سیستم ممکن می باشد»، در آن سیستم همه بایستی و حتما مطیع حکومت باشند و همچنین شهروندان و مردم شهر هیچ حقی بر گردن حکومت ندارند.
در رمان ما جایگاه هنر و همچنین ادبیات تغییر کرده و همچنین ادبیات به یک نهاد بالفعل دولتی تغییر پیدا کردن شده می باشد. به روش مثال، شاعران به صورت مستقل فعالیت نمی کردند، بلکه شاعران دولتی وجود داشتند که در سازمانی به نام انستیتوی شاعران و همچنین نویسندگان دولتی فعالیت می کردند. د-۵۰۳ در یادداشت های خود می نویسد: «خیلی جذاب و جالب و خنده دار می باشد: قبلا هر نویسنده ای هرچه به
فکرش می رسید می نوشت، ولی باید توجه داشت الآن نوشتن یک خدمت دولتی و همچنین مفید می باشد».
به جای موسیقی دانان و همچنین نوازندگان، کارخانه موسیقی وجود داشت. حتی علم نیز به صورت دولتی بود و همچنین کسی حق نداشت به صورت مستقل فعالیت علمی داشته باشد.
زامیاتین رمان ما را با درک درستی که از شرایط موجود داشت و همچنین با پیش بینی اوضاع بعدی در پس باره سیاست های حکومت نوپای شوروی نوشت. او در آن رمان نگرانی های خود را در مورد از بین رفتن ارزش های انسانی و همچنین جایگزین شدن آنها با به اصطلاح فرهنگ پرولتاری گفتن کرده می باشد؛ ولی باید توجه داشت در روزهای سرد و همچنین پر از گرسنگی در روسیه که بعد از روی کار آمدن کمونیست ها به وجود آمده بود، هنوز هیچ کس درک کاملا درستی از آنچه زامیاتین در مورد آن هم هشدار داده بود نداشت و همچنین بسیاری منتظر وعده های سردمداران حکومت کمونیستی بودند که به آنان روزهای خوشی را نوید می دادند.
زامیاتین در رمان خود، دورنمای توسعه جامعه انسانی و همچنین روابط متقابل شهروندان و مردم شهر و همچنین حکومت را مد نظر قرار داده می باشد. در جامعه توصیفی زامیاتین همه امکانات مادی فراهم می باشد و همچنین همه شهروندان و مردم شهر به شکل یکسانی از مادیات بهره مندند. علم و همچنین دانش به مقدار و اندازه و میزان بسیاری پیشرفت کرده می باشد، ولی باید توجه داشت انسانها در آن جامعه شامل شخصیت نیستند و همچنین آن هم سعادتی که هر انسانی به دنبال آن هم می باشد وجود ندارد. در واقع، به نظر زامیاتین، پیشرفت دانش، علم، و همچنین فنون به معنای پیشرفت انسانیت نیست. در جامعه توصیفی در رمان ما، انسان ها نقش یک پیچ را در ماشین مکانیکی زندگی عهده دارند و همچنین ارزش های انسانی به فراموشی سپرده شده می باشد. آن در واقع، آن هم چیزی می باشد که سردمداران شوروی آن هم را می خواستند.
استالین می گفت: «من افتخار می کنم به مردمان ساده و همچنین متواضعی که مانند پیچ هایی ساختار کشور پهناور و بزرگ ما را به صورت فعال نگه داشته اند». انسان نو عصر شوروی در آپارتمان ها به صورت کمونی (مشترک) زندگی می کرد. هر خانواده در یک اتاق سکونت داشت. لباس اشخاص خسته کننده و همچنین یک شکل بود. در کشور ظلم و همچنین خفقان حاکم بود.
کشور واحد رمان زامیاتین، خلاقیت فردی را قبول ندارد و همچنین هر کس بایستی و حتما تنها وظیفه ای را که به او محول شده انجام دهد. به گفته ل. دالگاپولوف: «در واقع، آن کشور به اشخاص خلاق مستلزم و نیاز ندارد، بلکه به اشخاص اجرایی خاضع نیازمند می باشد».
نویسنده ایده آل های زاده شده از تفکرات سوسیالیستی را تا پایان منطقی آن هم می رساند و همچنین در آخر پس نتیجه آن می شود که می گیرد که به جای جامعه ایده آل، عادل، انسانی، و همچنین خوشبختی که انقلابیون روسیه آرزوی آن هم را داشتند، یک جامعه بی روح و همچنین ماشینی به وجود آمده می باشد که در آن هم شماره ها در یک مکانیسم مشخصی به صورت یک ما در آمده اند.
راوی رمان زامیاتین، یعنی د-۵۰۳، تنها و فقط یکی از ریاضی دانان کشور واحد می باشد. جهت او خطرناک ترین چیز خیال پردازی می باشد و همچنین هنر، ادبیات، مذهب، عشق، و همچنین آزادی تخیلاتی بیمارگونه محسوب می شوند. در آن جامعه اشخاص نه تنها از لحاظ بیرونی، بلکه از لحاظ درونی هم آزاد نیستند. در اذهان هر یک از شماره ها نگهبانی حضور دارد که بر احساسات و همچنین انظار و افکار او نظارت می کند. می قدرت گفت که انسان دیگر ماهیت خود را از دست داده و همچنین تغییر پیدا کردن به ماشین شده می باشد.
در نظر د-۵۰۳، آزادی و همچنین جنایت در یک ردیف قرار دارند و همچنین اولی باعث به وجود آمدن دومی خواهد شد.
نویسنده پیشرفت مرحله به مرحله حکومت خودکامه در جهان را پیش بینی می کند و همچنین در مورد صرف نظر کردن از ارزش های انسانی حتی به نام زیباترین تئوری ها هشدار می دهد
پایان رمان زامیاتین تولد کودکی می باشد از د-۵۰۳. آن کودک که مادر خود را از دست داده می باشد، از سوی اشخاص شورشی به آن هم سوی دیوار شیشه ای برده می می شود تا در میان مردمان آزاد پهناور و بزرگ می شود. در واقع، زامیاتین آن امید را به خواننده می دهد که نسل آزادی خواهان از بین نرفته می باشد و همچنین همواره افرادی خواهند بود که جهت به دست آوردن آزادی مبارزه خواهند کرد.
کشور واحد رمان زامیاتین موقتا بر طغیان گرانی که در مقابل خوشبختی مصنوعی در آن هم قیام کرده بودند پیروز شد. آنها به شدت سرکوب شدند، ولی باید توجه داشت آن آن هم چیزی می باشد که زامیاتین در پی نشان دادن آن هم بود. او می خواست ثابت کند که جامعه ای که دگراندیشی، خلاقیت، ارزش های دینی، و همچنین انسانی را نابود می کند، جامعه کامل تلقی نمی می شود. به گفته الانین، منتقد ادبی روس، نویسنده نیت و اراده نداشت خوانندگان خود را بترساند، ولی باید توجه داشت می خواست در مورد شکل گیری چنین بهشت دروغین هشدار بدهد.
مطلب قدیمی ما در مورد آن کتاب را هم میتوانید بخوانید:
«ما»، کتابی که دوستداران ۱۹۸۴ بایستی و حتما بخوانند!
منبع: شماره سوم روزنامه یا نشریه پژوهشنامه انتقادی متون و همچنین برنامه جذاب و جالب و خوبهای علوم انسانی